عزیزان! به یاد دارید که در شماره گذشته از یکی از ویژگی‌های «قلب سلیم»، یعنی «آگاهی وحضور» با هم سخن گفتیم وآن حالتی است که بنده‌ی مؤمن همیشه خود را در محضر خدا, و او را ناظر بر خویش می‌بیند و در درونش، زمانی را تجسم می‌کند که پس ازدیدن فیلم دقیق زندگی‌اش، با ریز و درشت اعمال، باید پاسخ‌گوی آن‌ها باشد «یوم تجدکل نفس ما عملت من خیرمحضرا...» ( آل عمران آیه0 3 ) یعنی: «روزی که هر کسی آن چه کار نیک به جای آورده و آن چه بدی مرتکب شده حاضر شده می یابد.» و هیچ‌گاه ازیاد نمی‌برد که موطن اصلی و مسکن ابدی او این دنیا نیست، بلکه سرایی دیگر است و به منظور زنده نگه داشتن همین احساس و چنین بینشی است که هیچ صفحه‌ای از قرآن کریم بدون ذکر خدا ویادآوری حیات پس از مرگ نیست واین بار نیز از یکی از ویژگی‌های «قلب سلیم»یعنی «کنترل ومراقبت» باهم بحث می کنیم.

کسی که همیشه و درهرحال خدا را برخود شاهد وناظر بداند و خویشتن را درحضور او احساس کند و یقین داشته باشد که دیر یا زود باید از این جهان رخت بر بندد و پا به جهانی دیگر نهد ودرآن‌جا، همیشه وتا ابد، با فرجامی خوب یا بد، ماندگار خواهد شد؛ به حالتی دست می‌یابد که لحظه لحظه، مراقب پندارها، گفتارها وکردارهای خود می‌گردد و به « خودکنترلی»یا «کنترل برخویشتن» می‌رسد. «واما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی المأوی».(نازعات آیات 40-41 ) یعنی : «و امّا کسی که از ایستادن دربرابرپروردگارش هراسید ونفس خود راازهوس باز داشت ، پس قطعاً جایگاه اوبهشت است.» وآن، هنگامی است که بنده‌ی مؤمن، نیتّی به جز رضایت پروردگار و انگیزه‌ای غیر از خواست او در انجام امور به دل راه نمی‌دهد: «من احب لله و ابغض لله واعطی لله و منع لله فقد استکمل الایمان» یعنی : «هرکس دوستی ودشمنی یا حبّ و بغضش ومنع و بخشش‌اش، فقط به خاطر خدا باشد، براستی ایمان را کامل کرده است.» و در یک کلام، صاحبان «قلب سلیم» با دو بال «انگیزه ونیت خالصانه» در انجام کارهای خود و « حسن ظن» در رابطه با هم نوعان و هم کیشان خویش، بر دل و قلب‌شان مراقبت وکنترل دارند.

آنان، به راستی مالک وصاحبِ « چشم » و«گوش» و«زبان» و«دهان» و سایر اعضای بدنِ خویش‌اند و نه این که برده‌ی آن‌ها باشند و در نتیجه برای هر حرفی که می‌‌زنند، هر چیزی که می‌بینند و می‌شنوند، هر لقمه‌ای که می‌خورند و هر جرعه‌ای که می‌نوشند و هرگامی که می‌نهند، اندکی تأمل و درنگ می‌کنند، آن‌گاه دست به انتخاب می‌زنند وآن را از «صافی» ایمان عبور می‌دهند. آیا در این صورت، خواهند توانست هر چه را به ذهنشان رسید بگویند؟ و هر چه در تیررس چشمان‌شان قرار گرفت نگاه کنند؟ و هر سخنی راگوش دهند؟ و هر لقمه‌ای را بخورند و هر قدمی را بی‌جهت بردارند؟ و هر گونه که خواستند دست دراز کنند؟ خیر، هرگزچنین نخواهند کرد.اگر ما به جایی رسیدیم که در برابر هر حرکتی که قرار است از ما سر بزند دو سؤال از خود بپرسیم:
1- چرا؟
2- عاقبت نتیجه‌ی این عمل چه خواهد بود؟ به قول عمر بن خطاب (رض) همانند کسی خواهیم بود که با پای برهنه درمیان خارها گام بر می‌دارد و از ترس فرو رفتن خار به پایش، نهایت احتیاط و دقت را می‌کند و به شدّت، مراقب خودش خواهد بود و به قول او، این حالت، همان «تقوا» است که بهترین معنای آن «احساس مسؤلیت» است؛ یعنی مورد سؤال و مؤاخذه قرارگرفتن وآن‌گاه خویشتن راکنترل نمودن.آری، صاحبان «قلب»های «سلیم» چنین‌اند و دایمأ برای خود و نه دیگران درکمین اند! و در نتیجه، دیگران نیز از دست و دهان، و چشم وگوش و زبان‌شان، درامان‌اند! پس بیاییداین چنین باشیم.